جدول جو
جدول جو

معنی منت کش - جستجوی لغت در جدول جو

منت کش
هن کش کسی که با دیگری قهر است ولی بوسایلی سعی میکند توجه او را جلب و باوی آشتی کند
فرهنگ لغت هوشیار
منت کش
((مِ نَّ. کِ))
کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منت کشی
تصویر منت کشی
عمل منت کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت کش
تصویر محنت کش
آنکه به رنج و سختی دچار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محنت کش
تصویر محنت کش
رنجکش آنکه رنج و مشقت کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتکش
تصویر منتکش
لای کش چاه روب
فرهنگ لغت هوشیار
کارگری که در ساختمانها درزهای آجرها و سنگهایی را در نمای بنا بکار رود باسیمان ساروج و مانند آن پر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفت کش
تصویر خفت کش
رسوا زبونی پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی سخت (مانند کمان) را تواند کشید، زحمتکش. آنکه مردم را به سختی کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مگس کش
تصویر مگس کش
آلتی که به وسیلۀ آن مگس ها را می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفت کش
تصویر نفت کش
خودرو سنگین یا کشتی حامل مخزن بزرگ نفت یا بنزین
فرهنگ فارسی عمید
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن بدکانهای بقالی و لبنیات و خوار بار فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت کشی
تصویر محنت کشی
تحمل رنج و مشقت
فرهنگ لغت هوشیار
کشنده مگس قاتل مگس، آلتی مرکب از دسته ای چوبین که بانتهای قطعه ای چرم یا کائوچوک و مانند آن الصاق کنند برای کشتن مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مگس کش
تصویر مگس کش
((مَ گَ کُ))
کشنده مگس، ابزاری پلاستیکی بلند و باریک دارای دسته که قسمت سر آن پهن و مشبک است. آن را با شدت روی مگس و دیگر حشرات موذی می زنند تا کشته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رنج کش
تصویر رنج کش
رنجبر، زحمت کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شن کش
تصویر شن کش
حمل کننده شن و ماسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتعش
تصویر منتعش
بانشاط، خوشحال، چابک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتقش
تصویر منتقش
نقش شده، کنده کاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شن کش
تصویر شن کش
وسیله ای دسته دار با دندانه های فلزی برای هموار ساختن زمین
فرهنگ فارسی عمید
رنجیده، لاغر سازنده زشت کننده، آلوده کننده ناموس کسی، مانده و فرسوده و لاغر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتکف
تصویر منتکف
ترا رونده جا به جا شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتکس
تصویر منتکس
نگونسار سرنگون نگونسار
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون آورنده بر گزیننده، نگار گر کنده کار انگاشته، کند کاری شده نقش شده، کنده کاری شده (نگین و جز آن) نقش کننده، کنده کاری کننده (برنگین و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پای را بهنگام لغزش نگاه میدارد، آنکه پس از افتادن بر می خیزد، به شده از بیماری ناقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتهک
تصویر منتهک
((مُ تَ هِ))
زشت کننده، آلوده کننده ناموس کسی، مانده و فرسوده و لاغر کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتکس
تصویر منتکس
((مُ تَ کِ))
سرنگون، نگونساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتقش
تصویر منتقش
((مُ تَ قَ))
نقش شده، کنده کاری شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتعش
تصویر منتعش
((مُ تَ عِ))
آن که پای را به هنگام لغزش نگاه می دارد، آن که پس از افتادن برمی خیزد، به شده از بیماری، ناقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتکس
تصویر منتکس
سرنگون، نگونسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منت کشیدن
تصویر منت کشیدن
((~. کِ دَ))
پس از قهر با کسی به جلب رضایت و طلب آشتی با وی برآمدن
فرهنگ فارسی معین